صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن
1 سال قبل
0

معنی واژگان درس «عظمتِ نگاه»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

معطوف کردن

منحرف کردن، برگرداندن

شوق

میل، آرزومندی

آموختن

یاد دادن

به کاری پرداختن

مشغول شدن

آفریده

خلق شده

آفریدگار

آفریننده

تصوّر درآمدن

پنداشتن

نایافتنی

آنچه یافت نمی شود

هدایت

راهنمایی

پی

رد پا، اثر

در پی چیزی رفتن

دنبال چیزی رفتن

درنگ

توقف، ایست

گذرا

گذرنده، موقت

عظمت

بزرگی

شور

ذوق

شوق

شور و ذوق

اعمال

جمع عمل، کنش

راست

درست

ارمغان

پیشکش، ره آورد

نگریستن

نگاه کردن

اندرز

پند

بینش

نگرش، بصیرت

ببخشم

به من ببخش

نیلگونی

مانند نیل آبی

برخاستن

بلند شدن

گویی

پنداری، گویا

هوس

خواهش نفس

پذیرش

قبول

تملّک

مالک شدن، دارا شدن

سر

به خاطر، از روی

دردسر

گرفتاری

قائل شدن

در نظر گرفتن

دم

نفس

پگاه

صبح زود، سپیده دم

بامداد پگاه

صبح زود

نگرش

بینش

به شگفت درآمدن

تعجب کردن

سرچشمه

منشأ

بس

کافی

بی درنگ

بی وقفه، بی فاصله

مهر

عشق

گستره

پهنه، قلمرو

دل انگیز

دل آویز، دلربا

قلمرو

فرمانروایی

اندیشه ور

اندیشمند

دربار

بارگاه

تضمین

ضمانت کردن

آشفته

پریشان

شهروند

اهل یک شهر یا کشور

بی درنگ

بی فاصله

پیشامد

رخداد

رخ دادن

روی دادن

فرزانه

بسیار دانا

گونه گون

گوناگون

دستیاران

یاریگر

جنگاور

جنگجو

چیره دستی

مهارت

ناهمگون

ناهمانند

فروتن

متواضع

ژنده

کهنه و پاره

فرزانگی

دانش

نام آور

سرشناس

باغچه بستن

باغچه درست کردن

باریک میان

کمر باریک

همّت

کوشش

از سر

از نو

گرفتن

شروع کردن

سر داد

آغاز کرد

دست کشیدن

رها کردن

برخاست

بلند شد

باز بست

دوباره بست

غریبه

ناشناس

خفته

خوابیده

جویا

جوینده

گریخت

فرار کرد

بخشود

عفو کرد

غلام

بَرده

حرمت

احترام

عاجز

ناتوان

سرگردان

سرگشته

نگاشتن

نقاشی کردن

کشت

محصول

حجاب

پوشش

مگذار

رها مکن

دریاب

رسیدگی کن، کمک کن

تمایز

فرق گذاشتن، جدا کردن

آستانه

چوب زیرین چارچوب در

برانگیختن

پدید آوردن، تحریک کردن

چاووش در داد

جار زد، ندا درداد، بانگ زد

تزار

پادشاهان روسیه در گذشته

تصاحب

به چنگ آورن، صاحب شدن

ورانداز کردن

چیزی یا کسی رابه دقت نگریستن

چمباتمه

گونه‌ای نشستن، زانو در بغل گرفتن

نثار کردن

پیش کش کردن، پراکندن، افشاندن

سپیده دم

سحرگاه، بامداد پگاه، صبح خیلی زود

ناکارآمد

چیزی که به کار نیاید و سودمند نباشد

مبتنی

ساخته شده، بنا شده، وابسته به چیزی

کرت

زمین مرزبندی شدۀ کوچک برای کشاورزی

راهب

عابد مسیحی، ترسای پارسا و گوشه نشین

رایزن

مشاور، کسی که در کاری با وی مشورت کنند

چنبر

دایره یا محیط دایره، دایره‌ای از چوب یا از جنس دیگر

شبنم

ژاله، قطره ای مانند باران که شب بر روی گل ها می نشیند

فسفر

عنصر شیمیایی با رنگ زرد روشن که در مجاورت هوا مشتعل می گردد

ناتانائیل

نام دانش آموزی خیالی؛ اسمی است عبری یا عبرانی، مأخوذ از کتاب مقدس در معنایی شبیه به خداداد، و بغداد، یا عطاالله و احسان، یا الله وردی و البته نام مرد است، یک مخاطب فرضی است. آندره ژید، در آغاز کتابش می نویسد: «از ناتانائیل سخن می گوید در حالی که اورا هنوز ندیده است»


سایر مباحث این فصل